فيلمنامه: تخته سیاه
فيلمنامه تخته سیاه
سمیرا مخملباف
جاده خاكی، روز:
جاده ای خاكی در دل كوهستان. صدای گام مردانی رهرو به گوش می رسد. بعد صدای گپ و گفت آنها. آرام آرام گروهی از معلمان روستایی كه لباس كُردی پوشیده اند و هر یك تخته سیاهی را بر دوش دارند دیده می شوند كه به سمت پیچ انتهایی جاده نزدیك می شوند. یكی از آنها قمقمه آبی را كه نوشیده به دیگری می دهد.
مرد: عمو سعید این قمقمه آبت، دستت درد نكنه.
معلم اول: تو كه همه شو خوردی.
مرد: تشنه ام بود. ببخشید.
معلم اول: نوش جانت.
مرد: دیروز كجا بودی؟